دانلود سریال کره ای The Worst of Evil 2023

post area

دانلود سریال کره ای The Worst of Evil 2023

دانلود سریال کره ای بدترین شیطان

با بازی Ji Chang Wook و Wi Ha Joon

تمام قسمتها کامل + زیرنویس فارسی کامل

دانلود سریال کره ای The Worst of Evil 2023دانلود سریال کره ای The Worst of Evil 2023

عنوان : The Worst of Evil 2023 – 최악의 악 – The Worst Evil

عنوان فارسی : بدترین شیطان

ژانر : اکشن – هیجان انگیز – جنایی – درام

کارگردان : Park Geun Beom, Han Dong Wook

نویسنده : Jang Min Seok

شبکه : Disney+, Hulu

تعداد قسمت ها : ۱۲

تاریخ پخش : Sep 27, 2023 – Oct 25, 2023

روزهای پخش : چهارشنبه

محصول : کره ی جنوبی

زیرنویس : فارسی

منتشر کننده : سون دی ال

بازیگران :

Ji Chang Wook

Wi Ha Joon

Im Se Mi

Im Sung Jae

BIBI

Geum Kwang San

خلاصه داستان :

یک دی جی سابق که در دهه ۱۹۹۰ در سئول می گذرد، پس از تسلط بر یک سازمان گانگستری شروع به فروش یک داروی قوی جدید به نام “گانگنام کریستال” در کلوپ های شبانه شهری می کند. از آنجایی که پلیس اطلاعات کمی در مورد منشاء چنین مواد مخدری دارد، برای سرکوب این سازمان گسترده قاچاق مواد مخدر، افسر پلیس روستایی پارک جون مو مامور می شود تا مخفیانه وارد سازمان شود، اما متوجه می شود که همسرش، یو یو یونگ، نیز یک کارآگاه، داوطلب شده تا در این ماموریت خطرناک شرکت کند و به نظر می رسد که گذشته ای غیرقابل توصیف با پادشاه شنیع مواد مخدر زیرزمینی دارد. پارک جون مو در این ماموریت مربوط به مواد مخدر، نه تنها با تمام وجود با کارتل مواد مخدر مبارزه می کند، بلکه برای حفظ امنیت همسرش همیشه تلاش می کند.

Set in Seoul in the 1990s, a former DJ starts selling a new powerful drug nicknamed “Gangnam Crystal” in city nightclubs after mastering a gangster organization. Since the police know little about the origin of such drugs, in order to crack down on this rampant drug trafficking organization, rural police officer Park Jun Mu is assigned to sneak into the organization, only to discover that his wife, Yoo Eui Jung , also a detective, has volunteered to participate in this dangerous mission and seems to have an unspeakable past with the heinous underground drug king. Park Jun Mu in this drug-related mission, not only does he wholeheartedly fight the drug cartel, but also works hard to protect his wife’s safety at all times.

——————————————————————–

دانلود با لینک مستقیم Vip

 ۴۸۰p  – ۷۲۰p – ۱۰۸۰p

برای دریافت به پوشه کلیک کنید

——————————————————————–

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
4 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
الهام
الهام
8 ماه قبل

مردی که بخاطر عشق به زنش و‌ترفیع درجه روی زندگیش خطر میکنه و زنی که بخاطر شوهرش و‌عشق به اون ،بااون همراه میشه .و‌مرد دیگری بخاطر فقر و تنهایی وداشتن یک خانواده نابسمان تو‌مسیری میافته که زندگیش رو دگرگون میکنه اما هنوز
ته مونده ای از انسانییت دروجودش‌ بیدار میشه ،ترکیب این سه نفر در این سریال می تونه اتفاقات پیش بینی نشده ای رو‌رقم بزنه و مخاطب رو در مقابل یک تراژدی غمگین منتظر بذاره…..😭😭😭 همینطور انتخابی بین عشق و دوستی….
راسش من ازهمون اولین رونمایی از کارکتر یونگ گیچول یه حس غم خاصی بهش داشتم ودلم براش میسوخت حتی بدون اینکه بدونم موضوع چیه و یا اصن از بازیگر خوشم بیاد،درصورتیکه برعکس اصلا ازاین بازیگره خوشم نمیاد ولی با دیدنش تو اینجا تو اولین نگاه حسی که به کارکترش داشتم دیقاهمین بود، اینقد این کارکتر قابل ترحم و مظلوم بود 😭😭😭😭. گیچول در واقع یک مرد تنهاییی بود که در ظاهر یک‌گانگستر بی رحم بود اما در واقع یک فرد تنها بی عشق و بی دوست بود ،حالا بعد سالها هم دوستی پیداکرده بود و هم عشق سالهای گذشته ش رو دیده بود و داشتن این دو‌درکنار ش و در یک برهه زمانی و‌همزمان کمی تردید رو به‌دلش راه داد اونم زمانیکه قدرت منطقه رو بدست اورده بود هم خطر ناک بود و هم ارزوی دیرینه ش و باید ریسک میکرد تا ببینه میتونه اعتماد کنه یانه؟کسی که در عین حالی که دور ش پر بود از ادمای خلافکار اما یکی که واقعا بشه باهاش دوست باشه رو‌ نداشت و با وارد شدن جونمو به تیم ش و فداکاری هایی که برا ش میکرد بشدت تحت تاثیر قرار گرفت و‌سالها بود دلش همچین دوستی رو میخواست و حالا وجود داشتن کسی مث جونمو درکنار ش ،خودش تکیه گاهی میخواست .درسته زیاد رو‌قضیه دوستی و عمق این دوستی زوم نداشت ولی همینکه برا هم میمردن درعین حالیکه هنوز اعتماد بینشون ناپایداربود خیلی خوب بتصویر کشیده شده بود حتی در سکانس پایانی سر یالم دیدیم که جونمو اولش گیچول رو نکشت و گذاشت تافرارکنه‌. هروقت که‌گیچول از عشق اول ش و رابطه ش با زن جونمو( که البته در اینجا گیچول مثلا نمیدونه که عشق اول ش درحال حاضر زن جونموعه) حرف میزد این حس عصبی بودن و حسادت مردونه رو کاملا میشد در چهره جونمو دید و چقد عالی جی چانگ ووک این حس هارو نمایان میکرد 😄 طوریکه میخواست بگه «شششبیل» 😆اینقد از زن من حرف نزن و‌بزنه دندوناوش خورد کنه😆😆مخصوصا تو‌سکانسی که می‌خواست رمز در یکی از اتاقا ی گیچول رو‌باز کنه هر رمزی میزد باز نمیشد و بعد یهو تاریخ تولد زنشو زد دید باز شد ،دیدنی بود این سکانس 😄😄😄 و‌چقد حرص ش گ فته بود که هنوزم بعد سالها تاریخ تولد عشق اولشو یادشه و بعنوان رمز از ش استفاده میکنه😆…. و یا جایی که میفهمه گیچول با زن ش قرارداره و زنش م وارد بازی شده عصبانی و ناراحت میشه باوجودی که درجه و اعتبار ش از زن ش خیلی پایینتره اما بعنوان یک شوهر و کسیکه عاشق زنشه ازاین مووضوع استقبال نمیکنه بلکه از بالا دستیا میخواد اونو از ماجرادور نگه دارن بااینکه میدونه زن ش تو کارخودش یک حرفه ای و کاربلد اما این باعث نمیشه‌که نگرانش نباشه چون میدونه این یک بازی خیلی خطرناکیه که‌واردش شدن ومسیری که بی بازگشت ممکنه باشه و دیقا ازاینجا به بعد بازی واقعی جونمو شروع میشه چون میخواد از عشقش زنش مواظبت کنه و یا جاییکه مادرزنش فوت‌ کرده بود نتونست بخاطر شرایط و‌موقعییتی که داشت به زنش دلداری بده و یا برا مادرزنش ادا ی احترام کنه خیلی موقعییت سخت و غمگینی بود برای جونمو 😭😭و حتی بدترش وقتیکه گیچول از جونمو‌میخواد کمکش کنه تا بتونه به زنش ینی عشق اول قدیمش نزدیکتر بشه ری اکشنای جی‌چانگ ووک و‌حسی که از حسادت و عصبانییت داره خفه ش میکنه دیدنیه و‌چقد جی‌چانگ ووک این حس هارو رو‌عالی می تونه انتقال بده…و‌یا جاییکه زن چینیه همش از رابطه زن جونمو و گیچول سوال میپرسه چون میخواد سر دربیاره ولی جونمو اجازه نمیده و به بهانه اینکه درمورد خودمون حرف بزنیم اون‌حس حسادتش رو بروز میده هم نگرانه و هم عصبانی که اینقد زنشو به گیچول میخوان بچسبونن…
و‌همین جونمو،جونمویی که اروم اروم تحت تاثیر خشونت اعضای تیم‌گیچول قرارمیگیره و تبدیل به یک شیطان‌میشه و با همدست شدن در خشونت اونا می تونه اعتماد گیچول رو بدست بیاره…و‌گیچولی که هربار به بهانه های مختلف جونمو رو مورد ازمایش قرار میداد ودیقا از لحظه ای که از سمت دوستان قدیمش و اوناییکه باهاشون این مسیرواومده بود خیانت دید به جونمو اعتماد‌کرد چون جونشو برای گیچول بخطر انداخته بود این سکانس اولین قدمهای جونمو‌بود برای شیطان شدن و و‌کشتن اولین نفر درطول عمرش اونم ناخواسته کلی بهم ش ریخته بود وبعد ازاون از انسان شدن دور شد و اروم اروم تبدیل شد به کسی که دیگه نمیشناختیش… زن جونمو نباید به هیچ‌وجه وارد قضیه میشد از وقتی وارد بازی شد قضیه پیچیده تر میشد که هیچ درست م پیش نمیرفت و‌همین باعث رابطه جونمو و اون دیگه مث سابق پیش نره،مخصوصا اینکه به بهانه های مختلفی میخواست رابطه شو با گیچول ادامه بده درسته که هرکاری داشت میکرد فقط بخاطر جونمو بود چون جونشو کف دستش گذاشته بود ولی از طرفی م داشت گیچول بدبخت رو هوایی میکرد و فیلش یاد هندوستان افتاده بود مخصوصا اینکه گیچول از همه جا بیخبر واقعا اونو‌دوست داشت و این نهایت سنگ دلیه که بخوای از احساس یکی نسبت به خودت سوی استفاده کنی تا به هدف خودت برسی ،مخصوصا اینکه هیچ‌قصدی نداری و فقط داری بهش امید واهی میدی برای ادامه رابطه یا موندن تو رابطه هرچند که خیلی زود پا داد به گیچول و اول خیانت رو اون کرد به جونمو ، اما از طرفیم زنش همچین بدش نمی اومد که حالا بعد سالها عشق اول قدیمش رو پیدا کرده و می تونه باهاش تجدید خاطره کنه ،حالا این شرایط پیش اومده و‌طوری نشون دادن که زنه حمایتگر شوهرشه ، یا جونمویی که بخاطر جلب اعتماد گیچول به هر دری زد و بعد ش که اعتماد بوجوداومد برا جوش زدن معامله با چینیا تا پای خیانت پیش رفت ناخواسته و‌بالجبار فقط برای اینکه بتونه‌از این طریق به گیچول کمک کنه و بهش اعتمادداشت ووقتی به اون زن چینه گفت مابهم اعتماداریم و اعتماد به رییس برام ارزش داره و این‌ حر فا گیچول بازم در این سکانس تحت تاثیر حرفای جونمو‌قرارگرفت و اینطور شد که جونمو ی عاشق و‌متعهد تحت فشار و‌موقعییت خیانتی قرارکرفت وچه صحنه ای بود این سکانس که اکراه جونمو از تورابطه بودن با اون زن چینیه رو بتصویر کشید و عالی بود این حس و این ری اکشنا از جی چانگ‌ووک
و بازم بااین سکانس ثابت کرد که بیخود نیست اینقد محبوب و معروفه بازی و‌انتقال حس کارکتر ای او بینظیره😄😍😍از طرفی پلیس ها بایانکه خودشون جونمو بدبخت رو‌وارد بازی کردن ولی اونجور که باید حمایت نمیکردن و میذاشتن طرف کلی کتک میخورد پدرش در میاومد بعد میاومدن یه خودی نشون میدادن و میرفتن که‌منتی باشه بعله ما داریم حمایتت میکنیم و یااینکه وقتی شما داری عملیات مخفی انجام میدی مگه نباید پیش بینی تمام اتفاقات رو ارزیابی کنی و احتمالات رو از هر زاویه مورد بررسی قرار بدی پس چراوقتیکه یه پلیس سیریش نخاله عادی وارد ماجرا شد و تو هتل این بدخت جونمو رو کتک میزد وارد عملییات نشدین و یابگین این یه عملیات محرمانه س تا دخالت نکنه و‌شرشو کم کنه ویا جاییکه گیچول ادم‌میفرسته تا ته توی زنشو دربیارن و تحقیقاتی در
مورد خانواده ش بکنه ،مگه نباید همه این پیش بینیا از قبل با برنامه ریزیای دقیق انجام‌میشد و‌بعد طرفو مینداختین تو دل خطر..اینا ضعفای پلیس درهنگام این عملیات هست چه در این سریال و چه در سریالیا از همین ژانر همیشه پلیس بزرگترین ضعف رو‌در عملیات و یا حمایتا نفوذیای خودش داشته. روند داستان از جایی به اوج خودش میرسه که دیقا وقتی جونمو با چینیه داره حرف میزنه به‌موازات اون گیچول داره با زن جونمو حرف میزنه و این قدرت انعکاس رو‌ بتصویر میکشه که همزمان در دوجای مختلف هردو مجبور به خیانت بهم میشن تا اینطور جون‌همو نجات بدن ووقتیکه زن جونمو به گیچول حتی به فریب گفت دوسش داره عمق این تنهایی و عشق رو‌میشد تو تو‌چشمای گیچول دید که چقدددرر منتظر همچین لحظه ای بوده😭😭😭 البته بااینکه زن ج.نمو داشت فریبش میداد اما حرفاش راست و‌دروغ باهم قاطی بود و این اعتماد و دوست داشتن ش واقعی بود اما یجوردیگه ولی برای اینکه از اون‌مخمصمه بتونه بیاد بیرون مجبور شد وانمود کنه این دوست داشتن عشقی که به گیچول داره نه دوستی شون…
خفن ترین صحنه ی سر یالم سکانسی بود که جونمو رسید تا گیچول و‌بقیه رو‌نجات بده ودید زنشم اونجاس
زن و‌شوهری که بدون اینکه بخوان افتادن وسط معرکه گانگسترا و‌قاچاقچیان و‌هرلحظه جونشون در خطره مرگ وزندگیه و در این سکانس جونمو دیگه خون جلو‌چشماشو گرفته و باید برا نجات جون حداقل زنش باید دیگه تبدیل بشه به شیطان واقعی و این تغییر روحیات جونمو رو با صورتی خون الود و افراطی بتصویر کشیدن که عالی بود …..ووقتی زنش بخودش میاد و جونمو رو میبینه که چطور بی رحمانه ووحشیانه و‌دیوانه وار داره ادم میکشه شوکه میشه از اینهمه تغییر 😭😭😭پسری که اینقد دلرحم و مهربون و خوش خنده بود و از اینکه به کسی اسیب بزنه اینقد میترسید چطور میشه و چه اتفاقاتی رخ داده که حالا اینطور شده اینقد راحت ادم میکشه و چشماشم نمیبنده😭😭😭😭واقعا صحنه دراماتیکی بود… ادم اینقد تغییر میکنه؟؟دیگه محاله جونمو ادم سابق بشه و محال تر اینکه رابطه ش با زنش مث گذشته باشه….و‌باعث همه اینا اولا پلیسای بی عرضه بودن که اشغالتراز گانگسترا هستن که زندگی این دوتا رو داغون‌کردن و‌همه رو‌میندازن بجون هم و جاییکه باید حامی باشن نیستن ولی جاییکه لزومی نداره مث زالو سر یچیز بی اهمییت اینقدر پیگیر میشن و طرفو‌مجبور میکنن تا واقعا جرمی مرتکب بشه و وایمیستن‌کنار بعدش میان جسدارو‌جمع‌میکنن و دوم وفاداری و دوستی و اعتمادی که بین جونمو و گیچول شکل گرفته بود یچیز حسی و قلبی بود ووقتیکه‌ زن‌چینیه میپرسه چرا تااین‌حد اینقد پیش رفتی (منظور ش صحنه درگیری اون با صورتی خون الود بود) جونمو گفت براا اینکه یکی‌هست که میخوام‌مراقبش باشم،منظورش زنش بود … این صحنه های سریال فوق العاده نفس گیر بود نه بخاطر درگیری ها و کاری انجام داده بود بلکه اون صحنه و نگاه های زنش به جونمو و‌نحوه فیلمبردا ری که زوم داشت رو‌چهره هردو بازیگر عالی بود….در اواخر سریال میبینیم که جونمو بشدت عصبی و‌نگرانه هم بخاطر ازدست دادن محموله ی چندین میلیاردی که می تونست با این معامله پرونده این ماموریت خطر ناک رو ببنده و هم بخاطر اینه از هر سو تحت فشار زیادی بود از طرف اعضای باند گیچول که دیگه شک شون به یقین تبدیل دشه بود و هم خود گیچول که باین معامله میخواست دیگه از اینکاربکشه بیرون ویه زندکی سالمی رو شروع کنه و جونمو را جانشین خودش انتخاب کرده بود و بدترازهمه از این همه نابسامانی که پلیس بوجود می اورد نه درست حسابی حمایتش میکرد و‌نه می تونست دیگه خودشو از باند بکشه بیرون وسط کاری و هم اینکه بشدت احساس خطر میکرد لوبره هم خود شو هو جون زنش در خطر بود و حتی بخاطر این ماموریت لعنتی یه قاتل حرفه ای شده بود و دیگه هیچی مث سابق قرارنبود پیش بره و‌لی چیزی که بیش از همه اینا اعصابشون بهم ریخته بود این بود که احساس میکرد زنش دیگه برا خودش نیست چون گیچول داشت بخاطر اون تغییر میکرد و‌قصد ازدواج بااونو داشت ازطرفیم اون هدیه ای گیچول بشه داده بود را دائما تو‌گردن ش انداخته بود و همه اینا باعث شد تا درلحظات اخر بندو اب بده و حتی دیگه با ملاطفت بازنشم حرف نمیزد چون دیگه ازش دلسرد شده بود و این بازی خطرناک باعث شده بود ازهم‌دوربشن و دیگه نمیشد مث سابق بشه حتی باعث تمام این اتفاقات رو پلیس میدونست و از اینهمه تغییر خودشم بدش می اومد ودیقا پلیس رو‌مقصر تمام اینا میدید و برا همین میگفت حق نداری درمورد اینکه من‌چقدر تغییر کردم حرفی بزنی …. زمانیکه گیچول توسط زیر دستاش بهش خیانت شدو یک پلیس انگل سیریش تااخرین لحظه پیگیر ماجرابود ،من‌نمیدونم تو میخوای پته ی پلیس و و هم‌صنف خودتو بریزی رو‌اب ؟ یامیخوای مجرم واقعی رو‌بگیری اینقدم ذهلم گتمیش بود این تاپاله انگل که‌نگو و او اراذلم با همدستی و رشوه به این عن اقا تونستن به گیچول خیانت کنن بدترین سکانس سریال بود خیلی نامردیه که اینجوری همه چیز رو‌گردن گیچول انداختن فقط به‌جرم اینکه میخواست از این به بعد پاک زندکی کنه و پاشو از این لجنزاری که غرق شده بود بکشه بیرون و‌ازاین ناراحت بودن که فروشگاه هارو‌ ازشون داشت میگرفت این‌نشون میده حتی اگه تو‌هرمرحله ای بخوای یه شروع جدید داشته باشی این انگلای دورت هستن‌که‌نمیذارن و یا جاییکه دوست جونمو پلیسه بجای جونمو تیر خورد وباز این‌پلیس بود که دیر رسید و جنازه شو‌جمع‌ کرد ،تمام اتهامات تو‌این سریال از سمت پلیس بی عرضه میاد سازمانیکه اگه به نفعش باشه کاری میکنه وبه ضرر ش باشه حتی پشت ادمای خودشم خالی میکنه،ینی اینقدی که از پلیس تو این سریال حرص میخوردم از دست خیانت کارا حرص نخوردم ….پایان شم که اصن یچیز مسخره ای شد که همه فقط منتظر جونمو‌بودن تا هجوم بیران و‌دستگیرشون‌کنن🙄بعدم ینی فقط سنگ اون بدبخت گیچول سنگین بود که باید کشته میشد اونم بدست کی؟کسیکه اینقد بهش اعتمادداشت و‌بقول خودش از همه دست کشید تا به جونمو‌و‌زنش اسیبی نرسه،اون بدبخت که داشت خودشو میکشت پس دیگه چه لزومی داشت تو بکشیش 😭😭😭بنظر من این حرکت اخر جونمو از سر عقده و‌حسادت بود چون زنشم نسبت به گیچول احساس بدی نداشت و اینکه‌خواست افتخاراین پرونده رو‌با دستگیری گیچول توسط خودش به پایان برسونه .گیچول بدبخت خیلی مظلوم بود و‌حقش نبود اینقد بابی انصافی اینطور از همه از پشت خنجر بخوره
و‌یه نکته پایانی م بگم درمورد این سریال که از ایرادات اصلی سریال محسوب میشه اینه که نویسنده یکم پخش و‌پلا و‌بدون فکر اینو نوشته چون اگه میخواستی تو این سریال رابطه و دوستی عمیق دومرد رو از طریق کارنشون بدی خب یه ذره بیشتر رو‌ رابطه شون کارمیکردی خیلی کمرنگ بود این بخش داستان واگرم میخواستی رو دستگیری باند بزرگ مواد مخدر و‌سرکرده اونا و باهمکاری چین و‌ژاپن رونشون بدی بازم خیلی کمرنگ بود و بیشتر دور بر نوچه‌های گیچول میچرخید سریال
درکل برای یبار دیدن بد نبود ولی خب خیلیم‌هم جذابم نبود و این شیپ کردن فنا یکم بهش بال و‌ پر داده وگرنه تقریبا چیز خاصی نداشت،فقط احساسات گیچول و تغییر شخصییت و‌روحیات جونمو‌بود که حرفی برای گفتن داشتن.اما اینکه برای رابطه این زن و شوهر پایان جدایی و طلاق رو‌نوشتن خوب بود چون دیگه هیچ جوره نمیشد باهم باشن،و دیگه‌جونمو زنشو اونقدی دوست نداشت و زنشم این تغییرات رو در جونمو دیده بود که‌جونمو دیگه مث سابق نمیشه.

Man
Man
9 ماه قبل

اعظم جان قسمت چهارم نوشته شده که اپدیت شده اما تا قسمت سوم هست