سریال کره ای وقتی یه مرد عاشق میشه When a Man Loves

باز هم یکی دیگه از سریالای اوپا سونگ سئونگ هییون رو دیدم و اومدم راجبشحرف بزنم و دق و دلیمون بریزم بیرون😄 امیدوارم حوصله‌کنید و بخونید😄😄اولا بگم که یکی از غمگین ترین و بدبخت ترین و حرص دربیارترین سریالای اوپا سونگ سئونگ هییون این س ژالش و این کارکترشه ، البته بغیراز شرق بهشت که هنوز اونو ندیدم ومث اینکه میگن اونم غمگینه،کلا انگارهمش این بدبخت سناریوهاشو باغم نوشتن😄😄😄(بغیراز اون انگشت شماری که قبلا نام بردم عالی بودن باز میگم سریال بازیکن ،شام دوستانه،وویس فصل چهار هم کارکتراش عالی بود هم کلییت و روند و هیجان سریال خ.ب بودن،همچنین پرنسس من ،م خیلی قشنگ بود 😄) نمیخ.ام راجب سوتی سریال و اینکه چقد بی منطق و غیر واقعی نوشته شده اصن بگم چون اگه از از این دید بخوام بگم نود پنج درصد سریالای همش اینطوریه و‌فقط ممکنه یک درصدش رئال وواقعی باشه،فقط قراره راجب سریال و‌کارکترا مث همیشه بگم و از همیشه بیشتر به یکی دونفر تو این سریال بدو بیراه بگم توجه کنید دوستان فقط راجب اون نقشِ بازیگر منظورمه نه خودش ،چون وقتی مثلا راجب یک کارکتری خیلی نقد میکنم یهو با هجوم یه عده مواجه میشم‌که وای چرااینطوری گفتی فلانی خیلی خوبه ،منم میدونم همشون نقش هستن و بازی میکنن وگرنه خودشون که‌در واقعییت مطمئنا اینطور نیستن ،اینارو بیشتر وقتا قبل ازاینکه سریالی رو بخوام بگم میگم که سوی تفاهم نشه و بااینهمه که یاداوری میکنم بازم همیشه یسری میان هیت میدن و فک میکنن ما با بازیگرا دشمنی داریم و‌پدرکشتگی چیزی هستیم 😄😄 اما راجب خود سریال اول بگم که سر یال روند خوبی داره مخصوصا از اواسط ش به بعد که وقتی به پایان هر قسمت میرسی خیلی زود میخوای قسمت بعدی و شروع کنی یا حداقل دوست دار ی سریالو به یجایی برسونی و خیالت راحت شه بعدش اگه وقت نشد ادامه شو ببینی خیالت راحت شه که متاسفانه اینطورم نبود بلکه همینجور میخ.ای ببینی و‌حر ص بخوری 😄😄😄 شروع سریال از همون اولش با تم غم و بدبختی سونگ سئونگ اوپا که در اینجا «هان تسانگ» اسمش هست و عن بازی و رفتارغیرمنطقی و طلبکارانه شین سه کیونگ که به اسم «میدو‌شی» هست استارت میخوره ،ینی اینقد این کارکتر عن بود اینقد حق بجانب و یکطرفه و یه ادم بشدت نچسبی بود که من واقعا همون قسمتای اولش میخ.استم دراپش کنم واقعا طاقت ادمای اینجوری که فک میکنن هربلایی سرشون میاد کسی دیگه مقصره و لطف ها و خدماتی که بهشون میشه رو جور دیگه برداشت میکنن بدم میاد که نگو😬😬 این کارکتر بشدت رواعصاب که خیلی از دستش حرص میخورین در روند سریال ،ینی واقعا اگه شما کاملا بی طرفانه حتی بدون اینکه هیچ کدوم بازیگرا رو بشناسین و واقعا در واقعییتم ادم خونسردی باشین وتلقین کنین و بگین فیلمه بازم از دستش حرص میخورین اینطوری بگم براتون ،و من واقعا خیلی سِعه صدر داشتم تا تحملش کردم 😬😬یه ادم بشدت خودخواه خودبین و کسیکه درعملم تلاش زیادی نمیکرد واقعا و همه خدمات هان تسانگ رو با پول فقط اندازه میگرفت و هر لطفی که از روی عشق یامحبت بهش میشد رو، هم میخواست و هم اینکه زبونش م دراز بود و طلبکارانه و باگستاخی ووقاحت و منت میذاشت سرش خیلی جالبه واقعا انکار مثلا جاها برعکس بوده باشه بجای اینکه هان تسانگ اون رفتارو داشته باشه این گدای گستاخ بااون بابای بی مسیولیتش طلبکاربودن ،بغیرازاز مامان دختره همشون ادمای بی مبالات و بی مسیولیتی بودن و همه مشکلات بظاهر گردن دختره بود بازم بااینحال حتی اونم کارخاصی نمیکرد و فقط با الطافی که از طرف هان تسانگ شامل حالش میشد داشت براحتی زندکیشو میگذروند و ما واقعا سختی ندیدیم که تو زندکی داشته باشه و فقط همش ادا بازی بود تا سختیای اینو نشون بدن ،تازه یکمی قسمت هفت هشت میشد که خانم از طاقچه گذاشتن میخ‌است بیاد پایین که سرو کله ی یه کارکتر رو اعصاب دیگه وارد سریال میشه که اصن هرچی فحش بدم به اون کارکتر کمه ینی بدتراز دختره که بیشتر بعنوان یه سر خر سریال بود تا مثلث عشقی از طرفی و دیقا بدتراز دختره بشدت اشغال و بخوام شفافتر بگم یک کارکتری بود که بعنای واقعی لاشی بود و یک اشغال ناسپاس بایانکه اینهمه هان تسانگ به هرجفتشون حتی بدون اینکه روحشون خبر داشته باشه خ.بی میکرد و باعث اون زندکی و تحصیلات و ادعاهاشونم حتی اون بدبخت بود ولی دریغ از یک ذره منطق و شعور وحس قدر دانی که نداشتن هیچ بلکه هرچی سرشون می ا.مد از چشم اون بدبخت میدین ،این وقاحت و بی شرمی و لاشی بودن و اشغال بودن هردو کارکتر بجایی خودشو میرسونه که توخونه اون بدبخت هان تسانگ باهم وارد رابطه میشن و دختره به هان تسانگ خیانت میکنه حالم بهم میخوره از هرزه ها و لاشی هایی که به خیانت هاشون اسم عشق میذارن و اسمون ریسمون میبافن و م.جه جلوه میدنش 🤮🤮🤮ودیقا این دوتا اینجوری بودن ،اخه اگرم میخوای خیانت کنی خبر مرگت برو یه قبرستون دیکه اینکارو کن چراتوخونه اون اینکارو‌میکنی با وقاحت تمام دختره هرزه که بنظر من واقعا م هرزه و اشغالی بیش نبود تمام زندکی خودت و خانواده بی مبالات و داغونت از صدقه سری این بدبخت داره میگذره بعد اینه دستمزدش 😬😬😬 بازیگر نقش مقابل که تو سریال ملکه هفت روزه بنام یوک میشناسمش اینقد اینجا حال بهم زن و لاشی بود که از چشمم افتاد و هرسکانس های اون منو یاد اون سریال میافتادم که چوونا اونجا اونهمه بلا سرش اورد دلم خنک شد از پس این ادما فقط ادمایی مث چوونای ملکه هفت روزه برمیان نه این بدبخت جنتلمن ساده 😭😭 اخرای سریالم‌که دختره وقتیکه بهش ثابت شد گوهر وجودی هان تسانگ چی بوده مث سگ پشیمون شده بود ولی دیگه راه برگشتی وجودنداشت حتی اینقد که اون عن اقا هم برگشت بهش گفت اگه دلت اینقد بهش میسوخت چراتااین مرحله پیش اومدی ،همدیکه رو شماتت میکردن در شرایط مختلف برایانکه بهشون اثبات شده بود که هان تسانگ اون‌هیولایی نبود که تو ذهنشون ازش ساخته بودن بلکه یک جواهر بود 😭😭😭 هرچی از اشغال بودن این دونفر بگم کمه واقعا نمیدونم نویسنده این سریال باخودش چه فکری کرده که این سناریو رو نوشته ،یه عشق کثیف و بدترازاون کارکترا ی بی منطق و اشغالی که تااخرین لحظه پافشاری میکردن روی ناسپاس بودن خودشون نمک نشناسی کرردن نسبت به هان تسانگ و توجیه خیانتاشون و تنها کارکتر از همه مونده و رونده هان تسانگ که هرکاری میکرد یجور دیگه برداشت میشد اصن انکار بناداشت بیننده رو رسما حرص بده خداخیرش نده نویسنده این سریالو.‌و بالاخره اما کارکتر «هان تسانگ» 😭😭😭کارکتری که هرچی سریال جلو میره فقط میخ‌ای براش شرحه شرحه اشک بریزی و پیراهن پاره کنی اینقد این مرد تنها و‌ساده بامسیولییت وواقعا خیلی صاف و صادقی بود که همه دنبال خراب کردنش بودن و یاکشتنش و یا اذیت کردنش 😭😭😭😭😭 اوپا سونگ هییون یکی از بدبخترین مظلومترین کارکترارو داشت.این مرد بی ریا و ساده بود که حتی از سادگیشم‌عاشق اون ایکبیری اشغال شده بود اگه قبلش مث بقیه بادونفر حشرو نشر داشت می تونست جنس اون دوتا اشغالرو بشناسه و یا اینقد بهشونخویی نمیکرد ،سوای اینکه دلایلی وجودداشت تو سریال ولی بازم… هان تسانگ کارکتری بود که از بی کسی و تنهایی به اولین کسی که تحت تاثیرش قرارداد دل داد درسته شروع عشق و عاشقی این کارکتر خیلی اب بود ولی دیگه بقیه ش میتونست خوب پیش بره ، مردی بود که فقط دنبال عشق و‌محبت بود و دوست داشت باکسیکه دوسش داره یک خانواده گرم تشکیل بده چیزی که خودش سالها بود ازش دریغ شده بود کسی بود که بنابر جبر وارد اون دایره خلاف افتاده بود و واقعا بسختی تونست خودشو بکشه بیرون و با فکر اقتصادی که داشت به‌موفقییت برسه بدون اینکه پیشینه درخشانی داشته باشه با خانوداه درست حسابی ‌یا تحصیلات دانشگاهیی ،هیچی نداشت و از هیچ به اونجارسیده بود و می خواست دیگه باقی عمرشو درست زندکی کنه اما اطرافیانش که ادمای خلافکارو ناتو زیادی داشت نمیذاشتن اما هیچ وقت از راهی که انتخاب کرده بود برنگشت چون ذات درستی داشت
حتی اون مدت زمان کوتاهی که با این عن خانم رابطه داشت
اینقد ساده بود که جزیی ترین مسایل رو نسبت به زنا نمیدونست و هربار تو قرارهاشون اونهارو از اینترنت پیدامیکرد و یادداشت میکرد یا وقتیکه برعکس پیش میرفت یا لو میرفت که داره روخونی میکنه خیلی خجالت میکشید و همیشه م از ابتدا بادختره صادق بود و میگفت که هیچی بلد نیست چون فقط سرگرم کارخلاف میلش بوده و فرصتی برا تفریح و حتی فکر کردن به زنارو نداشته اما بنظر من بیشتر یکی از دلایلی مهمش این بود که از وارد رابطه شدن میترسید چون نمیخ.ایت خیانتی رو که مادرش در خانواده مرتکب شده بود و باعث از هم‌پاشیده شدن بنیان خانواده و اوارگی بچه هاش شده بود سرش بیاد و اومد😭😭😭😭😭😭😭 اما باهمه اینا میونست ببخشه چون نمیخواست دیگه تنها باشه اما بنظرم تنهایی هزاربرابر خیلی بهتراز بودن باکسی که اشتباه س و دیقا رابطه هان تسانگ با میدو شی مصداق عینی این جمله بود و اصلا به درد هم نمیخوردن اولا بخاطر اون فاصله سنی و طرز فکراشون که این‌ قضیه رو‌ تاحدی میشد قبول کرد و زیر سبیلی رد کنی تاحرص نخوری اما بعدش دیگه واقعا برمیگشت به شخصییت هرادمی که چطوره و دختره هیچ جوره همپای هان تسانگ نبود و فقط خودشو میخ.است بقول خود ش خیلی تلاش کرده تا ازش خوشش بیاد اما دیقا در اون برهه ای که داشت بخودش و هان تسانگ فرصت اشنایی میداد سرو کله اون نکبتی پیداشد و اصن باعث بهم خوردن رابطه شون اون نکبت بود که همش موش دوونی میکرد یچیزایی رو یاددختره میاورد که اکه واقعا فقط مسیله خودشون دوتا بودن شاید هرگز یادش نمیافتاد و میتونستن با هان تسانگ عشق خوبی رو‌تجربه کنن ولی این مارمولک باعث فاصله زیادبینشون شد این شکاف فکری بیشتر شد اصن این بازیگره هرجا بوده دو بهم زن و مارمولک بود و کارش عشق دزدی تو‌ملکه هفت روزه عشق برادرش چوونا رو‌دزدید اینجا عشق دوستش و کسی که بهش بالی برای پرواز داده بود که الان بیاد وجلوش وایسه و ادعای رویاداشتن کنه،اخه ادم بی پول که دنبال نون شبه یاد رویا داشتن نمیافته تورخدا گداها چقد ادا دار ن واقعا😬😬😬 .اصلا همه اونا هیچ ،تو‌که داری میبینی دختره م از ابتدا ردت کرده بود و فهمیدی که اینا تو رابطه ن چراخودتو نکشیدی کنار خلاصه اینکه این کارکتر و دختره شین سه‌کیونگ بشدت اشغال بودن و پست که کثیفترین کارممکن رو‌کردن درحق اون بدبخت .واما راجب گذشته هان تسانگ بگم‌که چراکارش به اینجا رسید: همه این بدبخیتیا رو‌مادرش سرش اورد برای همینه که من همیشه معتقدم مادر اگه خوب باشه بچه پیشرفت میکنه و مطمئنا خ.شبخت میشه ،مادر خوب نه صرفا مهربون بلکه درست و بادرایت میتونه خوشبختی و بدبختی بچه شو تضمین کنه.تو این سریالم مادر هان تسانگ بخاطر خیانتی که میکنه وبا یه مرد دیگه فرارمیکنه این بچه ها رو سیاه بدبخت کرد ،هان تسانگ در اون زمان نوجوون بوده و برادرکوچیکش حدودا پنج شش سالش بوده ،وقتی مادره با بچه کوچیکه فرارمیکنه پدر هان تسانگ بخاطر این قضیه رسوایی به مصر ف الکل و قمارروی میاره که مجبور میشه پول نزول کنه و درنهایت بخاطر بدهی خودکشی میکنه و نزول خورا میان خونه رومصادره میکنن و این بدبختم اجبارا میشه زیر دست اون نزول خورا وشر خرا اینطوری میشه که میافته تو کارخلاف اونم کسیکه در مدرسه نفر اول بوده و میتونست اینده درخشانی داشته باشه اما همه چیز برعکس میشه.از اون طرفم مادره که بابرادر کوچیکش فرار کرده بود بعدش رابطه ش بااون شوهر دومی خ.ب پیش نمیره و در همین اثنا برادر کوچیکه بهاطر بد رفتاری ناپدریش از خونشون فرارمیکنه تا دنبال برادرش ینی هان تسانگ بگرده که گم میشه ،در همین اثنا هم کسی دیگه دنبال بچه خ.دش میگرده تاپیداش کنه کسیکه همسرش مرده و نوزدای ازش بجا مونده و چون از خانواده ثروتمندی بود میافته دنبال بچه س ولی پیداش نمیکنه در عوض در همین گیرودار این برادر کوچیکه هان تسانگ رو پپدا میکنه و میبره بزرگش میکنه تا جای خالی فرزند گمشده خودش رو‌ پر کنه و از شانساین‌برادر کوچیکه طرف ادم‌خ.بی از اب درمیادو‌بخاطر یسری شرایط مهاجرت میکنه امریکا و بعدم به چین ،اینطور میشه که هان تسانگ هرچی دنبال برادرش میگرده نمی تونه پیداش کنه و بخاطر همین قضیه م چقد طفلی رو فریب میدادن و ازش میچاپیدن و دیقا زمانیکه دیگه ناامید میشه از گشتن کم کم سروکله کسی پیدا میشه که بخاطر همکاری با شرکت اینا میخواد به هان تسانگ نزدیک شه و لی خب هدف چیز دیگه س و این مشارکت کاری بهونه س و دیقا همین ادم برادر این بدبخته😭😭😭خوشبختانه ادم خوب بود و نامحسوس حواسش بهش بود تا ا ز اون درمقابل عوضی بازیای همون کارکتر لاشی که گفتم مواظبت کنه ،این کل داستان زندکی و‌گذشته هان تسانگ بدبخت بود😭😭😭😭 اسپویلش کردم تابدونید که از چی به چی رسیده و یه عده حسود اشغال مفت خور چشم دیدن موفقییتاش رو نداشتن😔😔😔 همه ی ادمای اطراف این بدبخت یه مشت عوضی و خائن بودن اونم که‌مثلا عشقش بود هرزه با برادر دوستش تو خونه خودش بهش خیانت کردو‌چقدم چش سفید بود واقعا خیلی وقیح بودن اصن دروصف نمیگنجه اینقد این دوکارکتر فحش خورن حد نداره😬😬😬😬😬 و تنها کسیکه تاپای جونش همیشه پشت هان تسانگ بود دوستش صمیمی ش بود اونقد وفادار بود که حتی بخاطر هان تسانگ عشق برادرشو تا مرز مردن پیش برد و‌قصد کشتنش و‌کرد
(همون دوتا اشغالو میگم)
اما نکته ای که این سریال داشت این بود که همه‌ چیز انعکاسِ از هردستی بدی از همون دست میگیری بود ،این مرده‌ که پولدار بود دنبال بچه ش میگشت چون با برادر هان تسانگ رفتار خوبی داشت و اونو درست تربیت کرده بود به این امید که شابد بچه ی خودشم تو دست به ادم خوبی افتاده باشه و همینطورم شده بود چون هان تسانگ خرج زندکی و تحصیل اونو داده بود و همون دوست صمیمی ش اون‌پسره رو بزرگ کرده بودن تا مث خودش خلافکاربار نیاد و اون کسی نبود جز این اشغال لاشی سریال که مثلا بخیال خود ش خوب بوده در صورتیکه یه ادم کینه ای و‌عقده ای بیش نبود و بدون‌هیچ تحقیقاتی با هان تسانگ دشمن شده بود و این وسط م دختره مزید علت شد.من تنها چیزی که خیالم راحت شد و خوشحال شدم این بود اون اشغال برادر ش نبود چون تااواخر سریال همش فک میکنید اون برادرشه بنا به مدارک و‌شواهد.وخیلی خوشحال شدم اون پسر چند ملییتی چینی کره ای امریکای برادرش بود😄….این سری راجب این سریال خیییلی خیلی طولانی‌نوشتم 😄😄😄 ولی نمی تونستم هبچ جوره راجب این سریال ننویسم چون خیلی حرص خوردم سرش و خیلی دوست داشتم راجبش بدونید😄 امیدوارم هرکسی میخواد این سریالو انتخاب کنه برا دیدن اول کامنتارو یک نکاه بندازه و با پیش اکاهی سریالو انتخاب کنه و براش مفید باشه این کامنت طولانی م مرسی که خوندین .بعضی بازیگرارو با اسم نمیشناسم ولی ازشون کارزیاد دیدم و با کارکترای معروف و‌ قبلیشون اغلب اسم‌میبرم و اینجام همونجوری شد😄😄😄.
منظورم‌یوک سریال ملکه‌هفت روزه س همینطور بُرنده در سریال قمارباز😄😄که اینجا دوست صمیمی هان تسانگ (اوپادسونگ‌سئونگ هیون رو‌داشت) در نهایت از پتیانش م اصلا خوشم نیومد یچیز مزخرف و‌غیر منطقی سرهم بندی شده ای تحویل مخاطب دادن و نمیدونم‌چرا میخواستن زوری زوج اصلی رو بهم برسونن درسته که از اون یکی دختره چسب که دست کمی از این دوتا نداشت تو اشغال بودن ولی منطق ایجاب میکرد حالا که انتهاب بین بدو بدتره اونو انتخاب کنه و کارکتر هان تسانگ با اون ازدواج کنه نه اینکه دوباره برگرده به این عن خانم 😬😬😬یا نهایتش به هیچکدوم دخترا نرسه ، درسته چند وقتی زمان گذشته بود ولی مگه میشه ادم اونهمه خیانت و عن بازی رو که سرش دراوردن فراموش کنه و بازم طرفشو قبول کنه محال ممکنه.ینی که‌ چی اینهمه دختره عن خودشو و جر داد تا به اون عشق کثیفش برسه بعد حالا دوباره اونو قبول نکرد هان تسانگ رو انتخاب کرد خیلی مزخرف بود ینی باید اونهمه زمان بگذره وبلا سرت بیاد تا متوجه بشی یکی واقعا تورو‌میخ.استه یانه.یهو همه چی گل و بلبل شد و خانواده دختره به موفقییت رسیدن ینی بااین همه حرص خوردنا و‌کشمکش ها و عن بازیتی غیر منطقی و عذاب دادن کارکتر اصلی سریال این باید پایانش میشد؟؟ بدترین پایانی که میشد براب یه سریال نوشت این بود ،اگه واقعا فقط فن اوپا سونگ سئونگ هسین ببینید البته باتوجه به بعداز خواندن اژن مطلب و جزییاتی که گفتم وگرنه بایک پایان افتضاح و‌مزخرف کل سریال میخوره تو ذوقتون ،من حقیقتا انتظار داشتم حداقل پایانش هان تسانگ مث سابق تنها و عذب بمونه تااینکه بر گرده به اون دختره ایکیبری 😬😬😬😬

سلام عزیزم حق باتو بود واقعا سریال قشنگی بود وبه دلم نشست ممنون که این سریالو قرار دادی.